در اتاق درمان درمانگر پویشی کوتاه مدت چه می‌گذرد؟

در اتاق درمان درمانگر پویشی کوتاه مدت چه می‌گذرد؟ چه مسیری را با مراجع در اتاق درمان طی می‌کنیم؟

در اتاق درمان درمانگر چه میگذرد؟ در این مقاله از جسم و جان قصد داریم تا این موضوع را برای شما بیشتر باز کنیم.

به احتمال زیاد، بارها تلاش کرده‌اید برای داشتن حال بهتر برخی چیزها را در زندگیتان تغییر دهید. شاید رابطه‌ای را که از آن احساس رضایت نداشتید به پایان رسانده‌اید، از شغل پر‌استرستان استعفا داده‌اید، بیشتر بر سرگرمی‌هایتان تمرکز کرده‌اید، با این امید که «این‌بار» خوشحال‌تر و سرزنده‌تر شوید. شاید شرایط، دست‌کم برای مدتی کوتاه بهتر شده است، اما تنش و نارضایتی درونی دوباره به سراغتان آمده‌اند.

اتاق درمان درمانگر کجاست؟

بسیاری از ما از زندگی‌مان خشنود نیستیم. از زندگی خسته شده‌ایم، مضطرب هستیم و شور و شوق و حس سرزندگی نداریم. مشکل واقعا کجاست؟ «مشکل اصلی این است که اضطراب احساساتمان را خفه می‌کند!»

احساسات قطب نما و انرژی بخش حیات روانی ما هستند. همه احساسات همچون ارگان های بدن عملکردی سازنده دارند بنابراین صحبت از احساسات مثبت یا منفی پربیراه است، زیرا اساسا همه احساسات مثبت هستند فقط برخی خوشایند یا ناخوشایند تجربه می شوند.

به واسطه آسیب های دوران کودکی غالب افراد به درستی قادر به تجربه و ابراز سالم احساسات خود نیستند. از نظردرمان روانپویشی کوتاه مدت دلیل علائم اختلالات روانی هراس از احساسات است.

به واسطه آسیب های دوران کودکی مکانیسم خودکاری درون مغزها‌یمان وجود دارد که اجازه حس کردن احساسات را به ما نمی‌دهد. در عوض، هنگامی که احساسی به‌وجود می‌آید، اضطراب را به شکل تنش، ناآرامی، استرس، دل‌آشوب، درد، گیجی یا دیگر علائم احساس می‌کنیم.

مکانیسم اضطراب ناهشیار در عرض ۱۲ میلی‌ثانیه، احساسی را به اضطراب تبدیل می‌کند. کل این فرآیند آن‌قدر سریع است که نمیتوان آن را به‌صورت هشیارانه درک کرد  این فرآیند بر تمامی جنبه‌های زندگی‌تان اثر می‌گذارد!

با این حال، اکثر ما این اضطراب ناهشیار را به‌صورت مستقیم تجربه نمی‌کنیم، چون زیرِ لایه‌هایی از علائم و مکانیسم‌های دفاعی پنهان شده است. ناهشیار بودن این فرآیند به این دلیل است که به محض اینکه مغزمان اضطراب را تشخیص می‌دهد، فنون و تدابیر زیرکانه‌ای را ابداع می‌کند تا این اضطراب را احساس نکنیم.

برخی از این فنون و تدابیر بخشی از هویت ما می شود و حتی در شرایطی که اضطرابی وجود ندارد از آنها استفاده می­کنیم. بنابراین، اکثر ما از این واقعیت که با احساساتمان در ارتباط نیستیم بی‌خبریم، زیرا اکثر اوقات حتی متوجه وجود اضطرابمان نیستیم، بلکه از علائم مختلفی مانند اضطراب، افسردگی، نگرانی، درد جسمانی، حملات وحشت‌زدگی رنج می بریم.

اگر احساسات تجربه و احساس نشوند، به آسانی ناپدید نمی‌شوند. زیرا انرژی جسمانیِ احساسات، تا زمانی که سرکوب می‌شوند، در بدن باقی می‌مانند و به شکل علائم روانی یا جسمانی، مانند افسردگی، اضطراب، درد جسمانی، طفره‌روی، نگرانی و غیره، نمود می‌یابند.

اگر تجربه هیجانی کودکی با اضطراب یا عدم درک فرد نزدیک پاسخ داده شود، کودک از احساساتش «می‌ترسد». چون تجربه اضطراب ناخوشایند است سیستم روانی کودک مکانیسم‌های دفاعی‌ای را برای منحرف کردن توجه از اضطرابش ابداع می‌کند.

مثلا ممکن است کودک به جای تجربه احساس  از خودش انتقاد کند، نگران شود، دلیل‌تراشی کند، به احساساتش شک کند یا خودش را به‌خاطر وجود احساساتش سرزنش کند.

به عنوان مثال کودکی را تصور کنید که از یکی از والدینش عصبانی می­شود اما با تجربه خشم، پدریا مادر او را تنبیه کرده یا با او قهر می­کنند، از آنجایی که کودک برای بقاء به عشق پدر و مادر نیازمند است ترجیح می­دهد در تصوراتش پدر و مادر خوب باقی بمانند و خودش را مقصر ببیند، هر چه نباشد در دنیای کودک تحمل من بدم ساده تر از تو بدی است؛ چون اگر باور کند که والدین  آنگونه که تصور می­کند بی نقص نیستند دچار ترس و وحشت زیادی می­شود.

همین کودک در چهل سالگی تبدیل به زنی افسرده و منفعل می شود، بلافاصله بعد از تجربه خشم در رابطه با همسر زورگویش دوباره دچار اضطراب و ترس زیادی می شود که ریشه در دوران کودکی وی دارد، در نتیجه بر حسب عادت در چهل سالگی هم خشم را متوجه خودش می کند و با سرزنش خود، خودش را مقصر و بی لیاقت می بیند. نتیجه استفاده مکرر از این مکانیسم دفاعی عامل اصلی ابتلا به افسردگی در این فرد است.

از منظر درمان روانپویشی اگر می‌خواهید از دست اضطراب و علائم روان‌شناختی‌تان خلاص شوید، باید وقتی عصبانی هستید عصبانی باشید، وقتی غمگین هستید غمگین باشید، وقتی خوشحال هستید خوشحال باشید، وقتی عشق را احساس می‌کنید عاشق شوید و وقتی احساس سالم گناه به‌وجود می‌آید احساس گناه کنید.

غلبه بر اضطراب و اختلالات روانی  یعنی زیبایی همه احساسات، از جمله زیبایی خشم، را ببینید. خشم به شما قدرت می دهد و کمک می‌کند به اهدافتان برسید. خشم از شما محافظت می‌کند، بنابراین، وقتی مقداری خشم به سراغتان می‌آید، به شکل سالمی خشمگین شوید.

اما مشکل اصلی همه مردم این است که هیجان‌هایشان را سرکوب می‌کنند. درمان روانپویشی به شما کمک می کند هشیارانه تصمیم بگیرید که هیجان‌هایتان را احساس کنید و در عین حال، رعایت حال دیگران را هم بکنید. البته اکثر مردم چنین تصمیمی نمی‌گیرند.

تصور می‌کنند که همچنان می‌توانند همان آدم دروغین، رباتیک و نقاب‌داری باشند که همیشه بوده‌اند و با این حال، از شر اضطراب و علائم روان‌شناختی خلاص شوند. این کار غیرممکن است. هرچند اکثر مردم از بیدار شدن هراس دارند، اما، خوشبختانه، خوشحالی‌تان کاملاً به تصمیمی خودتان برای قرار گرفتن در فرایند درمان  بستگی دارد. برای اینکه علائم روان‌شناختی‌تان را درمان کنید، باید خود واقعی‌تان، «خود» اصیل‌ و  منحصر‌به‌فرد درونتان را در آغوش بکشید.

بنابراین همه ما با قابلیت احساس کردن احساساتمان متولد می‌شویم، اما از طریق فرهنگ، تربیت و اجتماعی شدن این قابلیت ذاتی را از دست می‌دهیم. درمانگر روانپویشی کوتاه مدت به شما کمک می‌کند خود واقعی‌تان را، از لابه‌لای موانعی همچون اضطراب، مکانیسم‌های دفاعی بشناسید.

از طریق برقراری پیوند دوباره با احساساتتان، متحیر خواهید شد که نشانه‌ها و اضطرابتان با چه سرعتی به‌تدریج کاهش و انرژی و سرزندگی‌تان به فراتر از آنچه فکرش را می‌کردید افزایش می‌یابند.

در این درمان، ذهن و  بدنتان را به شیوه‌ای کاملاً متفاوت از آنچه قبلاً می‌شناختید خواهید شناخت. اکثر مردم تفاوت میان افکار، اضطراب و احساسات را نمی‌دانند. بنابراین، برای افرادی که در فرایند این نوع خاص از درمان قرار می گیرند، این اطلاعات به تغییر دیدگاهشان درباره خودشان و توانایی‌هایشان منجر خواهد شد.

در این درمان،  به بینش‌هایی درباره طرز عملکرد ذهن انسان دست خواهید یافت تا در هر لحظه‌ای بتوانید با قاطعیت از اتفاق‌هایی که درون ذهنتان رخ می‌دهند باخبر شوید. راهکارهایی را درباره تشخیص احساسات، اضطراب و مکانیسم‌های دفاعی از یکدیگر یاد خواهید گرفت.

تجاربی در درمان خواهید داشت که به شما کمک می‌کند احساساتتان را بشناسید و نحوه استفاده از آن‌ها را به شیوه‌ای سازگارتر و قدرتمندانه‌تر یاد خواهید گرفت.

ابزارهای ارتباطی مؤثری در اختیارتان قرار می‌گیرند و نحوه برخوردتان با دیگران و احساسی را که نسبت به آن‌ها دارید به‌صورت جدی تغییر می‌دهند. ابزارهایی برای باخبر شدن از مکانیسم‌های دفاعی و تکنیک‌هایی برای غلبه بر آن‌ها در اختیارتان قرار می‌گیرند و در نهایت قدرتمندترین تکنیک‌های تنظیم اضطراب موجود نیز در اختیارتان قرار می‌گیرند تا در تنظیم اضطرابتان در موقعیت‌های مختلف به شما کمک کنند.

با کمک این درمان به نیروهایی که ذهن ناهشیارتان را به حرکت در می‌آورند پی ببرید، بنابراین می‌توانید تصمیماتی را بر اساس خواسته‌های خودتان اتخاذ کنید و از هدایت تصمیماتتان صرفاً به واسطه اضطراب ناهشیار، عادات یا مکانیسم های دفاعی جلوگیری کنید. در نتیجه، قادر خواهید بود قدرت خودتان را دوباره در دست بگیرید.

دکتر الهام موسویان
منبع: کتاب پیوند دوباره با جوهره خویشتن، انتشارات بینش نو
 


elham moosavian2

نویسنده: الهام موسویان

مشاهده رزومه

• دکتری روانشناسی بالینی ، دانشگاه شیراز

• عضو سازمان نظام روان‌شناسی۲۳۵۸۷

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیست − 14 =